299

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

سلاووومبالاخره کرونا سراغ منم اومد. شنبه عصری بعد کارای خونه رفتم یه دوش گرفتم. کم‌کم سرفه‌هام شروع شد. چون همیشه خدا درگیر حساسیتم اهمیتی ندادم. شبم خونه حامداینا مهمون بودیم. رفتیم. یکشنبه با کسالت و سرفه خیلی کم بیدار شدم. با اینکه تعطیل بود شوئر رفته بود سرکار. فسقلی هم گریه می‌کرد که می‌خوام برم خونه بابابزرگ. بابی اومد دنبالش و رفت اونجا. منم با حالت خواب آلودگی شدید رفتم افتادم تو تخت و خوابیدم‌. اگه وقت دیگه‌ای بود خونه رو تمیز می‌کردم چون افتضاح کثیف و بهم ریخته بود. تا ساعت چهار که شوئر اومد و بیدارم کرد. از شب قبل آبگوشت گذاشته بودم. ناهار خوردیم و باز من خوابیدم. پشت قفسه سینه‌ام خیلی بد درد می‌کرد. بیدار شدیم با شوئر کارا رو تقسیم کردیم و انجام دادیم. اون جارو کرد و آشپزخونه رو شست. منم ظرفا رو شستم و گردگیری کردم. بابی فسقلی رو آورد. دوباره من خوابالو شدم. ولی نتونستم بخوابم. دوشنبه هم حالم بدتر بود. ضعف داشتم. سرفه نمی‌کردم و حالم رو به آبریزش و سرماخوردگی بود. بامداد سه‌شنبه بازم بیخواب بودم. آبریزشم شدید شده بود. شوئرو بیدار کردم و گفتم برو تو هال بخواب. لامصب از هفته قبل سبزی قرمه‌ای سفارش داده بودم که پاک کرده بیاره جلو در. صبح که من خواب بودم آورده و شوئر تحویل گرفته بود. دیگه مجبور شدم بشورم. گیج و ویج بودم. پهن کردم تا غروب خشک شه. غروب ریختم تو غذاساز خرد شه دیدم ضعیفتر از اونم که کار کنم. چهارشنبه صبح بسیار بدحال، با ابریزش و عطسه شدید، بدن درد وحشتناک بیدار شدم. خودمو تو اتاق قرنطینه کردم. شوئر سبزیا رو برد داد بیرون خرد کردن. فسقلیم گذاشت خونه م ش. بابی برام سوپ آورد گذاشت پشت در خونه. ورداشتم و خوردم. خوشمزه بود. بازم خ 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 0:40

سلاووومممنونم از پیگیری و احوال‌پرسی‌هاتون. من خوب شدم. یعنی علائمی ندارم. گاهی ضعف و بدن‌درد می‌گیرم که گفتن ممکنه تا ماه‌ها باقی بمونه اما دلیل بر کرونا داشتن نیست. متاسفانه هم فسقلی کرونا گرفت هم شوئر. فسقلی دو شب تب خفیف کرد. دو سه روزی هم چشماش انگار پُر بود. درد نداشت. بی‌اشتهایی و بی‌خوابی نداشت. شوئر هم از چهارشنبه پیش علائم جدی‌اش شروع شد. به نظر خودش قبل از چهارشنبه هم‌ علائم داشت ولی چهارشنبه شدید شد. اما خفیف‌تر از من بود. رفت اسکن ریه، گفتن که درگیر نشده. فعلا که قرنطینه‌اس. اما بیچاره من! تو دوره نقاهتم و مجبورم عین بلدوزر کار کنم.‌ تمیزکاری اینا نه، هر دیقه آبمیوه بگیر، دمنوش، سوپ، غذای مقوی و کوه ظرفایی که جمع می‌شه و باید بشورم. چون خوردن لبنیات ممنوعه حتی صبونه هم باید درست کنم. 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 0:40

سلاووومچرا گاهی انقدر آرزوها غیرقابل دسترسند؟ یعنی چیزایی نیستن که عجیب و غریب باشن ولی می‌شه یه غصه و می‌شینن تو دل آدم. وقتی فکر می‌کنم می‌بینم من اکثر چیزای خوب زندگیمو سخت به دست آوردم و انقدر به 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 2 دی 1400 ساعت: 2:53

سلاوووماز روی دخترم شرمنده‌ام. از اینکه به دنیا آوردمش. از اینکه توی این خراب‌شده زاییدمش. از اینکه جایی پاشو به زندگی باز کردم که زندگی و جونش کوچکترین ارزشی نداره. اسفنده ولی اسفند نیست. توی چهاردیو 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 0:31

سلامچه غریبانه. خاله‌ام رفت. پر کشید و آسمونی شد. از سال ۸۲ که بابابزرگم فوت کرد، حالش خوب نشده بود. رفت پیش بابابزرگم. اما بیچاره مامانبزرگم و دختر و پسر مجردش. تو این اوضاع نه تشییع، نه ختم، نه شب غ 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 0:31

سلاوووممن همچنان دلم می‌خواد یکی ماساژم بده. فسقلی هم یکسره داره بیخ گوشم صحبت می‌کنه سرم سوت کشید. تعطیلات عید تموم شد راحت شدیم. این همه بدو بدو واسه اینکه سال تحویل شه بعدش هیچی. زندگی و روزگار همو 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 118 تاريخ : يکشنبه 29 ارديبهشت 1398 ساعت: 14:58

سلاوووم

رمز ثابت

299...
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 126 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 21:30

سلاوووممیدونم خعلی وقته نیومدم. اما تقصیرم نداشتم. کل این مدت مشغول حرص خوردن بودم. یعنی قشنگ حس میکنم پیر شدم بس که حرص خوردم. همه حرصامم سر خونه بود.  الان اثاث جمع کرده منتظر تکمیل نقاشی خونه جدید و لمینت شدن کفِش هستیم که بریم. درسته که بنا بر دلایل مختلفی (که بیشترش مالی بود) خونه نخریدیم ولی خب خوشحالم که تنوع میشه.  یه ماه پیش توی همین کوچه ای که الان هستیم یه خونه خیلی خوب پیدا کردیم. یعنی 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 91 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 8:20

سلاووومپست قبلی هم جدیده. انقد این قالبو دوست دارم اما لینک جدید که میذارم نشون نمیده. بعد مدتها یه قالب تا این حد به دل نشسته بود.  مجبورم عوضش کنم. یه کم از شیرین زبونی های فسقلی بگم.  الان توی یک سال و نه ماهگیه. مدام میگه: مامان جون زمستون بشه برف بیاد من کاپشن بپوشم برم برف بازی. عاشق برفه. برفای پارسالو قشنگ یادشه. یه کتاب داره توش عکس برف و آدم برفیه عاشقشه. چند روزه رفته پیشواز برف یه سویی 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 146 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 8:20

سلاووومخانمای خونه دار کدبانوووووها اونایی که خعلی خونه داری بلدین... بشتابید به سوی یاری! مجرد که بودم هیچ کاری تو خونه نمی کردم جز آشپزی. اونم به دلیل علاقه زیاد به آشپزیییییی. و الا هیچچچچچ. دروغ نباشه تو خونه تکونی هم کمکی می کردم.  تو این چند سالی که عروسی کردم خب خیلی نکته ها و ریزه کاری های خونه داری و آموختم.  بعد بچه دار شدنم فهمیدم خونه داری و بچه داری یه نکته داره. خواب کم. یعنی برا این 299...ادامه مطلب
ما را در سایت 299 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wonderfullife بازدید : 133 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 8:20